سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیری در زندگانی نیست مگر برای دو کس : دانشمندی پیروی شده یا شنونده ای فراگیرنده . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
پیک راستان

 

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید       بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه


ابوالحسن اقبال آذر (اقبال السلطان)
1350 – 1242

·       خواننده وکارشناس آواز در موسیقی سنتی قدیم ایران .  

·       شاگرد حاج ملا کریم معروف به  ً جناب قزوینی  ً .  

·       تعزیه خوان در قزوین ،تبریز وتهران ، خواننده مخصوص دولتی : سفر به تفلیس بهمراه هنرمندان زمان برای ضبط صفحه (دوره اول)، ضبط صفحه در تهران باتفاق علی اکبرو عبدالحسین شهنازی (دوره دوم)، شهردار تبریز ، عضو شورای موسیقی رادیو تبریز و رایزن موقت شورای موسیقی رادیو تهران .  

·       آثار : دو دوره صفحات گرامافون ، نوارهای خصوصی با تار غلامحسین بیکجه خانی و دف محمود فرنام ، تا محمدحسن عذاری و ... .  

·       آثار انتخابی : دوخوانی به اتفاق عبدالله دوامی و تار درویش ، شوشتری (با کمانچه باقر خان)، همایون (با تار شهنازی).  

·       شاگردان برگزیده و شناخته شده : رضاقلی میرزاظلی ، ابراهیم بوذری ، میر علی عسگر صادق الوعد و کریم صالح عظیمی .

چنین هنری را کسی نداشت


 

            یادم هست روزی اقبال السلطان در عراق ماهور که باید نهیب و عراق با صدا بالا برود بالا و به اصطلاح چهار دانگ کافی باشد می خواند. ولی  وقتی می خواند همان طور که او لبخند و تبسم برلبانش نقش بسته بود، به راحتی و قشنگی و زیبایی ، چهار دانگ را عالی می خواند و او یک چنین قدرتی در خواندن داشت و یکی از کارهای انحصاری که او انجام داد و هیچکس دیگر نتوانست ، این بود که یک شعر داشت که تقریبا تمام هفت دستگاه را که هر شعر مناسب این دستگاه ها بود اشاره می کرد و می خواند:
یک چنین هنری را هیچکس جز اقبال آذر نداشت.  


 


 مردان موسیقی سنتی و نوین ایران به نقل از اسماعیل زرین فر

اگر امیر لشکر طهماسبی امر می کرد نمی خواندم!


 

             در زمان فرماندهی سپاه امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی ، به دستور وی صحنه تئاتر بزرگی در باغ ارک تبریز برای شیر و خورشید ساخته می شد و چون اولین بنای مدرن روز بود . بعضی وقت ، پاره ای از افراد روشن فکر برای تماشا به آنجا می رفتند . یکروز هم اقبال به انجا رفت و از پایین گچ کاریهای سقف بلند بنا را نظاره می کرد . در این موقع یک نفر از بناها که روی چوب بست مشغول گچ کاری بود و به عادت خود آواز می خواند و بسیار خوب هم می خواند . از حضور استاد در انجا اطلاعی نداشت تا اینکه یکی از همکارانش به او فهماند که استاد در پایین قدم می زند. بنای مزبور فورا ساکت شد و با لهجه قزوینی گفت : خیلی ببخشید استاد ، که در حضور شما بی ادبی کردم ، خواهشمندم بقیه دستگاه مرا خودتان به پایان برسانید . اقبال از پایین گفت : اگر امیر لشکر طهماسبی امر می کرد نمی خواندم ولی حالا که تو با صدق و صفا خواستار آواز منی اطاعت می کنم و بلافاصله با صدای موجنده خود فضای بزرگ تماشا خانه را به لرزه در آورد و تا دستگاه را تمام نکرد از آنجا نرفت.  


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی 


 

علاقه به زبان ملی


 

            بلبل آذربایجانی به اقبال گفت : شما چه اصراری دارید که اشعار را حتما فارسی بخوانید ؟ اقبال به او گفت : چون عقد نامه مادرم به زبان فارسی نوشته شده شده است و علاقه به این زبان ملی ، در روح و جسم من ریشه دوانیده است.


 


وارث باربد تالیف نصرالله فتحی


 

تشخیص صدا از دو کیلومتری!


 

            ماه رمضان پربرفی بود . گفته میشد اقبال به مناسبت نذری که دارد ، نزدیک سحر مناجات خواهد کرد . روی این اصل منازلی که در محله ششگلان ، مجالس قرائت قرآن و بیتوته شب زنده داران بود ازجوانان با شوق و پیران با ذوق پر شده بود . ساعت موعود فرا رسید و صاحبدلان به کوچه های پیرامون خانه اقبال پراکنده شدند و در سکوتی رویایی به قدم زدن پرداختند . اقبال در پشت بام خانه خود با وقار راه می رفت . مناجات  را در دستگاه حجاز شروع کرده بود . باور کنید لحظاتی که اوج آن را ادا می کرد بدون اغراق کلمات ابیات در فاصله دو کیلومتری او قابل تشخیص بود .

                                                                      

 

این کار را نکن


 

             اقبال می گوید: « در جشن هزاره فردوسی که یک نفر پروفسور خاورشناس فرانسوی به ایران آمده بود و او همان بود که سالها در مشرق زمین تحصیل کرده و از هنرهای ایران ، بویژه موسقی اطلاع داشت، با من ملاقات کرد و من برایش آواز خواندم که خیلی خوشش آمد ولی همینکه خواستم یک آهنگ اروپایی را با دستگاه همایون خودمان تلفیق نموده ، به اصطلاح رفورمی کرده باشم ، فورا دستش را به علامت اعتراض به هوا بلند کردو گفت : آقای اقبال ترا بخدا این کار را نکن  که من راضی نیستم و شما هم رضایت ندهید که موسقی بی نظیر ایرانی و آهنگ جادویی آن با اختلاط مقامات مغرب زمین ضایع گردد.


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی

 

این نفس از آدم طبیعی بعید است !


 

            روزی اقبال در سالنی شروع به خواندن کرد و چون سالن گنجایش آوای بلند او را نداشت ، بناچار پنجره ها را باز کردند . خودش می گوید: « کنسرتی که در تفلیس در تئاتر غازیان ، به همراهی مرحوم درویش خان و طاهرزاده دادم ، آن شب ، دسته های منات روسی از بالکن ها و لژها و صندلیهای تماشاچیان به من پرتاب می شد و من در میان گل و پول غرق بودم . مبلغ هفت هزار تومان عواید آن شب را عینا بوسیله ساعد مراغه ای به صندوق انجمن خیریه ایرانیان مقیم قفقاز دادم . در این کنسرت بود که یکی از اهالی صاحب نظر قفقاز در باره من گفته بود : این نفس و این  تحریر و این اوج صدا از آدم طبیعی بعید است ، مگر اینکه باور کنیم زیر نشیمنگاه این خواننده دستگاه پرا خود گذاشته اند که اینطور صدایش و نفسش پایان نمی پذیرد.»


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی

اساتید آواز قدیم به علت اینکه امکانات صوتی وجود نداشت مجبور بودند از شدت صدا ی خودشون بهره بگیرند 

گویا استاد اقبال هم در 

جوانی کنسرتی داشتند ودیگران نقل میکنندکه تو 

این کنسرت همه شیشه های سالن از شدت قوت و حجم صدای ایشون شکسته.!. 

وقتی در صد سالگی با ایشون مصاحبه می کردند از این جریان سوال کردند..
 استاد با فروتنی  

جواب دادند ..آره .خوب یادمه ...ولی از کجا معلومه که از قوت صدای من شیشه ها شکسته؟..

خدا این استاد بزرگ آواز سنتی رو قرین رحمت کنه...


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/3/16:: 4:58 صبح     |     () نظر