سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جمله دشمن ترینِ آفریدگان نزد خدا، کسی است که ایمان آورده و سپس کفر ورزیده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
پیک راستان

  از چپ به راست استاد حسین علیزاده /استاد کیهان کلهر/ استاد محمد رضا شجریان و همایون شجریان

می توانم به این صدا اعتماد کنم

            استاد محمد رضا شجریان می گوید : « در یکی از اجراهای خصوصیم تاجری کره ای نیز حضور داشت که در انتهای برنامه از او نظرش را در مورد برنامه پرسیدم و دن کره ای جواب داد : علیرغم اینکه کلمه ای متوجه نشدم ، ولی احساس می کنم که میتوانم به این صدا اعتماد کنم . و این جمله ای بود که خستگی یک عمر زندگی را از تن من بیرون کرد.»

ادبستان اردیبهشت 71 شماره 29

سرانجام به آموختن توفیق نیافتم

            من هر وقت آواز بنان را از رادیو یا تلویزیون می شنیدم ، منقلب میشدم و اشک می ریختم و روزی که به قزوین سفر می کردم، یک صفحه از صدای دلنشین او را با خود برداشتم تا یک تحریر او را تقلید کنم ، از تهران تا قزوین بیش از پنجاه بار آن را گذاشتم و سرانجام به اموختن آن توفیق نیافتم.

از نور تا نوا- محمد رضا شجریان

      

شاید خطای آن روز مرا ، گنجینه مختصری که بدست آمده جبران کند

محمد رضا شجریان می گوید : « تا آخرین روزهای زندگی استاد دوامی ، اغلب اوقات هفته را با ایشان بودم و یک روز در میان استاد را سوار اتومبیل کرده برای خرید یا گردش به خیابانهای شمیران می بردم. می توانم بگویم که در این مدت به شکل یک نیمه خانه شاگرد در خدمت او بودم. ایشان هم لطفی پدرانه و عمیق به من پیدا کرده بود، همه اسرارش را به من می گفت و هر وقت هم کار فوق العاده ای پیش می آمد ، تلفن میزد و احضارم می کرد. وقتی تلفن می کرد و من گوشی را برمیداشتم و سلام میدادم بجای جواب سلام می گفت : بلند شو بیا کارت دارم، یا مثلا وقتی عصر می آیی فلان چیز را بگیر وبیاور.
 در تمام مدتی که در کنارش بودم از استاد در باره موسیقی سئوال می کردم و او جواب میداد و گاهی خاطراتش را برایم بازگو می کرد. در خانه که بودیم دفتری داشتم که آموخته هایم را در آن می نو شتم اما هنگامی که در اتومبیل بودیم و من رانندگی می کردم ، این کار امکان نداشت و او هم در اتومبیل عادت داشت که تصنیفی را زمزمه کند و یا گوشه ای از ردیف را برایم بخواند. برای اینکه جواب سئوالهایی که در اتومبیل می پرسیدم فراموش نکنم و یا تصنیف ها و گوشه ها از دستم در نرود مجبور شدم یک ضبط صوت مخفی در اتومبیل کار بگذارم . ضبط صوت با یک کلید شروع به ضبط می کرد . استاد از این کار اطلاعی نداشت و من بسیار شرمنده بودم که چرا باید به اجبار دست به کاری بزنم که دوستم و استادم نمی خواهد. ولی نگرانی عمیقی داشتم که دیگر این موقعیت ها پیش نیاید و پاسخ سئوالاتم از بین برود . این نگرانی موجب شده بود که دست به این کار بزنم که هر وقت به آن فکر می کنم ، اگرچه نزدیک به بیست سال از آن روزگار می گذرد ، احساس شرمندگی می کنم. به هر حال این کار را مدام انجام میدادم و یک بار هم نگذاشتم عبدالله خان بفهمد حرفها و زمزمه هایش را ضبط می کنم . زیرا فهمیدن همان و سلب اعتماد شدنش از من همان . شاید خطای آن روز مرا ، گنجینه مختصری که از این راه برای آیندگان و پژوهندگان ثبت شده جبرا نکند و روح استاد شادمان گردد.»

 ماهنامه کلک ، دی 70- شماره 22

 

 

                                       

 

دستمزد شبی سی هزار تومان را رد کرد

            من از آقای شجریا ن این را دیده ام که سالهای قبل ، مدیر شکوفه نو حاضر بود شبی سی هزار تومان به ایشان بپردازذ که در کاباره آواز بخواند . ولی ایشان چنین پیشنهادی را نپذیرفتند و نخواستند که هنر خود را به مادیات بفروشند . در همان شرایط آقای شجریان خط هم می نوشت و شاید از طریق خطاطی امرا معاش می کرد.

مجله عنوان – شماره هشتم 15/3/73 مصاحبه با محمد موسوی

اگه اشتباه نکنم اولین کسی که لقب خسرو آواز ایران و به استاد شجریان داد مرحوم فریدون مشیری بود

خدا مشیری و رحمت کنه و طول عمر بده به استاد که الحق سزاوار چنین لقبی است.... 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/7/5:: 5:19 عصر     |     () نظر

 

استاد محمد رضا شجریان(سیاوش بیدکانی)

خواننده /آهنگساز/نوازنده/سازگر/خوشنویس

وی روز اول مهرماه 1319درمشهد ودر خاندانی چشم به جهان گشودکه هنر از هر سودر آن

موروثی بود.از یک سو پدر و جد پدری ضمن برخورداری از صوت دلنشین با ظرافت هنر آواز

آشنایی کافی داشتند. خاندان مادری نیز به هنر خوشنویسی مهر می ورزیدند.

علت محبوبیت این هنرمند را تعهد هنری وی می دانند.

......

شاید جالب باشه علت این اسم مستعار استاد و بدونین.

گویا پدراستادمعلم قرآن بودند و در آن زمان هنر آواز بین عوام نوعی مطرب گری محسوب می شده

استاد علاقه زیادی به هنر آواز داشتندو

.دست بر قضا با استاد ورزنده در مشهد آشنا میشن و وسیله

رفتن استاد به مرکز موسیقی آن زمان یعنی تهران مهیا می شه

وقتی استاد کار خودش دررادیو شروع می کنه خودش سیاوش بیدکانی معرفی میکنه که اگه پدرش

از رادیو صدای اونو شنید متوجه نشه که پسرش محمدرضاست و از این که پسرش به جای قرآن آواز می خونه ناراحت بشه...

خدا این هنرمند دوست داشتنی که هنر ش در مسیر کمال به ما کمک میکنه واسه ایران و ایرانی نگه داره والبته شجریان جاودانه است در آوازش.....


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/7/5:: 5:19 عصر     |     () نظر