اگر بانویی در میدان جنگ حضور فیزیکی یابد و مردانی را از پای در آورد می گویند مردانه جنگید و هر کاری را که به طور معمول کار بانوان نباشد، اگر بانویی انجام دهد می گویند مردانه انجام داد. نه آنکه خدای نکرده آقایان را بر بانوان برتری باشد، خیر، اما بنا به عادت و حرف و سخن وقتی بانویی کاری آنچنانی می کند می گویند کاری مردانه کرده است.
حال اگر بانویی بتواند یک راست پنجگاه یا یک نوا(یِ) کامل بخواند، کاری مردانه کرده است و اگر محرومش کنیم سزاوار نیست. زیرا انجام کارهای مردانه برای بانوان زحمتی دو یا چند چندان دارد. در اینجا اگر بانویی بخواهد سازی بنوازد زحمت او بسیار بیشتر از یک همسان او از میان آقایان است. حال اگر پای خواندن هم در میان باشد که بیشتر. صدای یک بانو اگر در هر لحظه ای از پنجره به بیرون برود مشکل آفرین است. (البته شرایط زمانی و مکانی بسیار موثر است)
اگر بانوان به طور علمی آواز بخوانند (نه تصنیف و نه ترانه) باید بخوانند اگر بانویی توانست ردیفهای مشکل ایرانی را به آسانی و تسلط بخواند جهاد کرده است. ریشه ی تعلیم و تربیت در مسیر فراگیری ردیف واقعی موسیقی ما خود به خود شاگرد را موصوف به فراگیری چند صفت می کند. متخصصین در ردیف آوازی موسیقی ایران در خضوع، در کسوت شناسی، در پاکی نفس و روح موصوف اند. واین سلوکی اسان نیست. چه بسا بانوانی که در این راه پای نهاده اند. اما بعد از چند جلسه در مقابل هواهای نفسانی، کار را رها کرده اند و به دنبال ابتذال و صحنه های مختلف کاباره ها و کافه های ریز و درشت رفته اند. چرا، چرا ما نباید این تفاوتها را جامعه تفسیر کنیم؟
این، گونه ها با هم متفاوت هستند. قابلیت توجه و تفسیر جدی دارند، بعد از هزار و اندی سال لازم است تفسیر جدیدی را برای موسیقی یا خوانندگی بانوان بیاوریم. چیزی که جهان فهم باشد. درکجای دنیا می توان گفت در کشوری به بانوان اجازه فعالیت در امر آواز و مسائل آهنگین به طور علمی و آکادمیک نمی دهند. به این علت که صدای بانوان برای بعضی ها! محرک است!! آیا نمی گویند، آن بعضی ها را راهنمایی کنید نه آنکه راه هنر را بر تشنگان آن ببندید؟! در دنیای امروز راه راست را نشان می دهند و ضرر و زیان را باز می گویند. وقت آن رسیده که متفاوت بیندیشیم تا به بانوان ارجمند موسیقی دان کشورمان عذرخواهانه بگوییم همه ما چوب عروسکهای رنگارنگی را می خوریم که زن هنرمند را بدنام کرده اند، همانطور که اصل موسیقی را زیر سوال بردند. نامطربانی که آبروی مطربان ارجمند جامعه ی ما را بردند. تا کی باید از به کار بردن واژه مطرب برای آنانکه طرب در قلب ها می آفرینند شرمنده باشیم؟! مگر حضرت حق برترین مطرب نیست؟ مگر با ذکر او در قلبها اطمینان حاصل نمی شود؟ و آیا اطمینان موجب طرب و شادی سالک نیست؟ کی و چه زمانی باید بفهمیم؟! تا چوب یکسو نگریستن با این موسیقی مظلوم را کنار بگذاریم؟!
شما ببینید، بیندیشید، فکر کنید، آخر چرا و چگونه برآمدگان از تحصیل در هنرستان موسیقی و شاگردان مکتب امثال کریمی و هم نَفَسان او همگی خوشنام، دارای خانواده، و دور از هرگونه فریب و زرق و حقّه بازی و ریا هستند؟
شاگردان خالقی، صبا و وزیری را بنگرید، چرا نگوییم اگر بانویی توانست تمام ردیف موسیقی ایران را نزد استادی کار کند، زانو بزند و دود چذاغ بخورد، در هر جلسه آموزشی قدم ها از نفس پرستی و خودخواهی فاصله خواهد گرفت. حرکت ردیف آوازی و اشعار موجود در آن انسان ساز است. و البته اهل پژوهش و قلم وارد این موضوع شده اند و پیچ به پیچ، تحریر به تحریر و مفاهیم اشعار، قدم به قدم حرکتهای ملودیک و آهنگینِ ردیف را از دیدگاه جامعه شناسانه و تربیتی بررسی کرده اند. اما اینجا حرف دیگری داریم. ما می گوییم نظر مسئولین و روسای جامعه در بیان عقیده از قانون فراتر می رود. چقدر شنیده و دیده ایم در نواری که صدای بانویی کمی بلندتر و شفاف و برجسته ضبظ شده است. وقتی مسئول وزارتی در بررسی برای مجوز بر آن ایراد می گیرد و شما می روید تا آن را اصلاح کنید و در پی معیاری برای کارتان، بر می آیید که صدای خانم تا چه اندازه باشد؟ مسئول مربوطه می گوید: راستش را می خواهی برو صدای خانم را بردار و ما و خودت را خلاص کن!! چقدر توهین آمیز است اشپزی که میزان به کار بردن املاح را در غذا نمی داند و برای رهایی از هر گونه گرفتاری، غذا پختن را منع کند!! مسئولینی که میزان استفاده از صدای خانم را نفهمیدند و ندانستند. دیگران نخواستند اینان و ما و بانوان، روشن و صریح بدانیم بانوان را در عمل کنار گذاشتند.
بیاییم و دلشکسته گان تاریخ هنر کشورمان، بانوان زحمت کشی را که در محدوده ی ده سال در بهترین سالهای نوجوانی شان، ردیف موسیقی ملی ما را نجیبانه آموختند، دلجویی کنیم و صدایشان را بشنویم. بیاییم آنهایی را که نمی دانند، نمی فهمند و حتی بر مولانا خدشه وارد می کنند چرا با مطرب نشست و خداوند را خنیاگر راستین خواند؟ توجیه کنیم، زیرا اگر این نکنیم و آنها را بر جهل خود بگذاریم بعدها دیگر تلاش سودی نخواهد داشت. زیرا جایی که عشق نیست التماس و زاری چون زر نابی است که برای خرید خاشاکی صرف می شود.
خانم معصومه مهرعلی از بانوان برآمده از مکتب استاد کریمی با سابقه ی تدریس بسیار که هم اکنون شاگردان بسیاری تربیت نموده و در محدوده خویش تدریس می کند، می گوید : «بیایید و به صدای ما گوش کنید، به نوای زن که مادرانه و عاشقانه است و در تربیت جوانان سرزمینش ره گشاست. درنگ نکنید، وقت تنگ است، تن ها خسته اند و خسته تر می شوند و آوایمان خاموش و گله مند از آنان که صدایمان را نشنیدند و دیواری برای نشنیدن دیگران شدند ولی با ما غنچه های هنر بهتر می شکفند.» این است پیام دلسوزانه و جگر خراش یک بانوی مدرس آواز در این کشور. بیایید و مگذارید تاریخ بدین گونه که درباره مان قضاوت کرده است، تداوم یابد!