سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همنشینی دانشمندان عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
پیک راستان

من از روز ازل دیوانه بودم        ...     دیوانه روی تو       ..       سر گشته کوی تو       ..........

غلامحسین بنان
1364 – 1290


·       خواننده .  

·       شاگرد ضیاءالذاکرین و سیف رسائی (در آواز سنتی)، با گرایش به مکتب علینقی وزیری و روح الله خالقی . هنرآموز آواز در هنرستان موسیقی ملی . عضو ارکسترهای مختلف و رادیو تهران .  

·       آثار : صفحات گرامافون همراه نوازندگان مختلف ، برنامه های رادیویی همراه ارکستر گلها و تکنوازان آن .  

·       آثار انتخابی : آواز : دیلمان (تنها) ، ماهور (با پیانوی جواد و مرتضی محجوبی ).  

·       تصنیف و قطعات دیگر : کاروان ، من از روز ازل ؛ نوای نی ، من بی دل ساقی ( آهنگ از محجوبی)، دیدی ای مه (آهنگ از یاحقی)، مشتاق و پریشان ، دیدار یار (آهنگ از وزیری)، حالا چرا (آهنگ از خالقی).الهه ناز....بهار دلنشین.....ای ایران و... 

·       شاگردان شناخته شده : احمد ابراهیمی ، کاوه دیلمی .

                                                      

گرانبهاتر از گوهر!

 

             روزی که بنان با عبدالعلی وزیری ، جهت امتحان به رادیو می رود. در دفتر روح الله خالقی ، ابولحسن صبا هم نشسته بود از بنان می خواهند که برای ایشان قطعه ای بخواند و او درآمد سه گاه را آغاز می کند و صبا هم او را همراهی می کند هنوز در آمد تمام نشده بود که خالقی به صبا می گوید : شما نواختن را قطع کنید و بنان اشاره می کند که گوشه حصار را بخواند. و بنان بدون اندک مکثی با چنان مهارت و استادی درآمد حصار را می خواند و به سه گاه فرود می آید که خالقی بی اختیار برخواسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده وی را در هنر آواز درخشان پیش بینی می کند: « صدای بنان بسیار لطیف و شیرین ، زیبا و خوش آهنگ است کوتاه می خواند ولی در همین کوتاهی ، ذوق و هنر بسیار نهفته است . غلت ها و تحریرها ی او چون رشته مروارید غلطانی به هم پیوسته و مانند آب روان است، من از صدای او مسحور میشوم ، لذتی بی پایان می برم که فوق آن متصور نیست ،تصور نمی کنم خواننده ای به ذوق و لطف و استعداد بنان در قدیم داشته باشیم و به این زودی ها هم پیدا کنیم .بنان در موسیقی ما از گوهر گرانبها هم گرانبها تر است.  

 

مردان موسیقی سنتی ونوین ایران

 

غلامحسین بنان - رضا میرزا  ظلی

صدا باید گرم و مطبوع باشد

            بنان ، آوازی در دستگاه چهارگاه دارد که روی صدای ظلی خوانده است. ماجرا از این قرار بود که بنان با ظلی شرط می بندد که روی صدای او بخواند. ظلی  می گوید : نمی توانی ، آنوقت بنان روی حرفش می ایستدو بعد خود ظلی بلند می شود و بنان را در آغوش می گیرد و به او صمیمانه می گوید که من شرط را باختم . از وقتی وزیری و خالقی تشخیص دادند که بنان بهتر است پایین تر بخواند او ترجیح داد صدایش را پایین تر بیاورد. خوب خیلی ها هستند که ممکن است فریادشان تا کوه البرز هم برود ولی شعرشان نه مفهوم است نه صحیح . امروز دیگر بالا خواندن به تنهایی ، هیچ لطفی ندارد صدا باید گرم و مطبوع باشد.   

 

ادبستان- اسفند70- شماره 27- همسر بنان

تنها ماندم تنها رفتی       چو بوی گل به کجا رفتی؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/3/17:: 2:39 صبح     |     () نظر

 

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید       بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه


ابوالحسن اقبال آذر (اقبال السلطان)
1350 – 1242

·       خواننده وکارشناس آواز در موسیقی سنتی قدیم ایران .  

·       شاگرد حاج ملا کریم معروف به  ً جناب قزوینی  ً .  

·       تعزیه خوان در قزوین ،تبریز وتهران ، خواننده مخصوص دولتی : سفر به تفلیس بهمراه هنرمندان زمان برای ضبط صفحه (دوره اول)، ضبط صفحه در تهران باتفاق علی اکبرو عبدالحسین شهنازی (دوره دوم)، شهردار تبریز ، عضو شورای موسیقی رادیو تبریز و رایزن موقت شورای موسیقی رادیو تهران .  

·       آثار : دو دوره صفحات گرامافون ، نوارهای خصوصی با تار غلامحسین بیکجه خانی و دف محمود فرنام ، تا محمدحسن عذاری و ... .  

·       آثار انتخابی : دوخوانی به اتفاق عبدالله دوامی و تار درویش ، شوشتری (با کمانچه باقر خان)، همایون (با تار شهنازی).  

·       شاگردان برگزیده و شناخته شده : رضاقلی میرزاظلی ، ابراهیم بوذری ، میر علی عسگر صادق الوعد و کریم صالح عظیمی .

چنین هنری را کسی نداشت


 

            یادم هست روزی اقبال السلطان در عراق ماهور که باید نهیب و عراق با صدا بالا برود بالا و به اصطلاح چهار دانگ کافی باشد می خواند. ولی  وقتی می خواند همان طور که او لبخند و تبسم برلبانش نقش بسته بود، به راحتی و قشنگی و زیبایی ، چهار دانگ را عالی می خواند و او یک چنین قدرتی در خواندن داشت و یکی از کارهای انحصاری که او انجام داد و هیچکس دیگر نتوانست ، این بود که یک شعر داشت که تقریبا تمام هفت دستگاه را که هر شعر مناسب این دستگاه ها بود اشاره می کرد و می خواند:
یک چنین هنری را هیچکس جز اقبال آذر نداشت.  


 


 مردان موسیقی سنتی و نوین ایران به نقل از اسماعیل زرین فر

اگر امیر لشکر طهماسبی امر می کرد نمی خواندم!


 

             در زمان فرماندهی سپاه امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی ، به دستور وی صحنه تئاتر بزرگی در باغ ارک تبریز برای شیر و خورشید ساخته می شد و چون اولین بنای مدرن روز بود . بعضی وقت ، پاره ای از افراد روشن فکر برای تماشا به آنجا می رفتند . یکروز هم اقبال به انجا رفت و از پایین گچ کاریهای سقف بلند بنا را نظاره می کرد . در این موقع یک نفر از بناها که روی چوب بست مشغول گچ کاری بود و به عادت خود آواز می خواند و بسیار خوب هم می خواند . از حضور استاد در انجا اطلاعی نداشت تا اینکه یکی از همکارانش به او فهماند که استاد در پایین قدم می زند. بنای مزبور فورا ساکت شد و با لهجه قزوینی گفت : خیلی ببخشید استاد ، که در حضور شما بی ادبی کردم ، خواهشمندم بقیه دستگاه مرا خودتان به پایان برسانید . اقبال از پایین گفت : اگر امیر لشکر طهماسبی امر می کرد نمی خواندم ولی حالا که تو با صدق و صفا خواستار آواز منی اطاعت می کنم و بلافاصله با صدای موجنده خود فضای بزرگ تماشا خانه را به لرزه در آورد و تا دستگاه را تمام نکرد از آنجا نرفت.  


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی 


 

علاقه به زبان ملی


 

            بلبل آذربایجانی به اقبال گفت : شما چه اصراری دارید که اشعار را حتما فارسی بخوانید ؟ اقبال به او گفت : چون عقد نامه مادرم به زبان فارسی نوشته شده شده است و علاقه به این زبان ملی ، در روح و جسم من ریشه دوانیده است.


 


وارث باربد تالیف نصرالله فتحی


 

تشخیص صدا از دو کیلومتری!


 

            ماه رمضان پربرفی بود . گفته میشد اقبال به مناسبت نذری که دارد ، نزدیک سحر مناجات خواهد کرد . روی این اصل منازلی که در محله ششگلان ، مجالس قرائت قرآن و بیتوته شب زنده داران بود ازجوانان با شوق و پیران با ذوق پر شده بود . ساعت موعود فرا رسید و صاحبدلان به کوچه های پیرامون خانه اقبال پراکنده شدند و در سکوتی رویایی به قدم زدن پرداختند . اقبال در پشت بام خانه خود با وقار راه می رفت . مناجات  را در دستگاه حجاز شروع کرده بود . باور کنید لحظاتی که اوج آن را ادا می کرد بدون اغراق کلمات ابیات در فاصله دو کیلومتری او قابل تشخیص بود .

                                                                      

 

این کار را نکن


 

             اقبال می گوید: « در جشن هزاره فردوسی که یک نفر پروفسور خاورشناس فرانسوی به ایران آمده بود و او همان بود که سالها در مشرق زمین تحصیل کرده و از هنرهای ایران ، بویژه موسقی اطلاع داشت، با من ملاقات کرد و من برایش آواز خواندم که خیلی خوشش آمد ولی همینکه خواستم یک آهنگ اروپایی را با دستگاه همایون خودمان تلفیق نموده ، به اصطلاح رفورمی کرده باشم ، فورا دستش را به علامت اعتراض به هوا بلند کردو گفت : آقای اقبال ترا بخدا این کار را نکن  که من راضی نیستم و شما هم رضایت ندهید که موسقی بی نظیر ایرانی و آهنگ جادویی آن با اختلاط مقامات مغرب زمین ضایع گردد.


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی

 

این نفس از آدم طبیعی بعید است !


 

            روزی اقبال در سالنی شروع به خواندن کرد و چون سالن گنجایش آوای بلند او را نداشت ، بناچار پنجره ها را باز کردند . خودش می گوید: « کنسرتی که در تفلیس در تئاتر غازیان ، به همراهی مرحوم درویش خان و طاهرزاده دادم ، آن شب ، دسته های منات روسی از بالکن ها و لژها و صندلیهای تماشاچیان به من پرتاب می شد و من در میان گل و پول غرق بودم . مبلغ هفت هزار تومان عواید آن شب را عینا بوسیله ساعد مراغه ای به صندوق انجمن خیریه ایرانیان مقیم قفقاز دادم . در این کنسرت بود که یکی از اهالی صاحب نظر قفقاز در باره من گفته بود : این نفس و این  تحریر و این اوج صدا از آدم طبیعی بعید است ، مگر اینکه باور کنیم زیر نشیمنگاه این خواننده دستگاه پرا خود گذاشته اند که اینطور صدایش و نفسش پایان نمی پذیرد.»


 

وارث باربد تالیف نصرت الله فتحی

اساتید آواز قدیم به علت اینکه امکانات صوتی وجود نداشت مجبور بودند از شدت صدا ی خودشون بهره بگیرند 

گویا استاد اقبال هم در 

جوانی کنسرتی داشتند ودیگران نقل میکنندکه تو 

این کنسرت همه شیشه های سالن از شدت قوت و حجم صدای ایشون شکسته.!. 

وقتی در صد سالگی با ایشون مصاحبه می کردند از این جریان سوال کردند..
 استاد با فروتنی  

جواب دادند ..آره .خوب یادمه ...ولی از کجا معلومه که از قوت صدای من شیشه ها شکسته؟..

خدا این استاد بزرگ آواز سنتی رو قرین رحمت کنه...


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/3/16:: 4:58 صبح     |     () نظر

مرا می بینی و هر دم زیادت میکنی دردم      تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

راستی یا دم رفت که بگویم به شما/

دل ما سرد شده/

غم ما درد شده/

من ما فرد شده/

/راستی یا دم رفت/

یا دم رفت/

 دلتان سنگ شده/

 غصه آهنگ شده/

/وزمان منگ شده/

که چرا می گذرد/

و تو حتی خبری هم ندهی/

بی وفا خا موشی! بی وفا حرف بزن!

بی صفا هم شده ای؟

بی صفا حرف نزن!

دل من سر دشده/

غم من درد شده/

من من فرد شده/

راستی یا دت نیست؟

پس هیچ هیچ/

من نبو دم به خدا/

تو جدا منم جدا/

راستی یادم رفت بی تو هرگز نشود!

پس ببخشید مرا/ققنوس

8/6/1382


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/3/6:: 1:56 صبح     |     () نظر

این بار جریمه:نقاشی

طرح دریا .

تا می توانی/

معلمم گفت این را/

 چون خانه نزدیک بود

برای رسیدن به  کاغذ  خالی

نبودراهی/

برای کشیدن مداد رنگی داشتم

آبی داشتم

دریانبود ولی آسمان را داشتم

این مشکی/این قرمز/این لاجوردی/...

آبی نبود!

آبی  نداشتم.

کاش داشتم آبی

 مثل قبل از مدرسه/قبل از جریمه

چه کنم؟

کاغذهست/قرمز هست/مشکی هست/لاجوردی هست/

/آبی نیست دریا نیست...

جریمه را یک بار قرمزیک بارمشکی کشیدم/

معلم نمره داد

جریمه ات بیست

معلمم گفت این را/

دریا قرمز بود آبی می دیدند!(ققنوس1/3/1381

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/3/1:: 1:56 صبح     |     () نظر

نفس نفس/

خسته شدم/

دیررسیدم/

شب است /بی گاه است/

تا ریکی و صدای جغد/

.....

بد تراز این نمی شود  ای جغد مخوان/

شومی از این شوم تر! نمی شود نمان/

شب است/در بسته است/

ماه در مه / ودل در تن/

وچراغ  هاخاموش/

کند دویدم/زود رفتی/

به امید دیدار/

//ققنوس//1/5/1380


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/30:: 2:23 صبح     |     () نظر

وحیف است اگرتو به این ترانه نیا ندیشی!

.در پس کوچه های این وحشت مدام

که ساز را گرفتند وقلم را ربودند..

.وحتی تکه کاغذی باقی نماند

که  این شعر رانویسم...

سکوت زمزمه های یک نگاه...

ابرهای عقده جرئت باریدن ندارند.

.وخیال باز شدن ندارند عقده های این دام.

.و ما / در این غصه رام.

کاش می شد در هر نگاه بخوانیم در هر بام.

درچتر اسمانی فیروزه فام.

البته غیر ممکن شده.

ترانه نگاه .

این است علت آه آه.

//ققنوس//2/2/1382


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/28:: 1:48 صبح     |     () نظر

مردمان منع کنندم که چرا دل به تو دادم     باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

 

 یک پنجره/ یک نگاه /یک اندیشه/

آیا اورفته است برای همیشه؟

  ویک کاغذیک قلم

نوشتن ممکن نبود........./

آمدی ازانتهای کوچه

همان جا که بن بست من با شاهراه رسیدن گره می خورد

آهسته آهسته

یک امید/یک سراب/یک واقعیت

دیدمت

 گفتن ممکن نبود......./

اما تو بنویس

تو بگو

ازخودت /از خودم/ازخودمان

.......

این باربی اندیشه سخن می نویسم تا بخوانی

بی تو بودن ممکن شد...!/

(ققنوس)

2/10/1381


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/28:: 1:46 صبح     |     () نظر

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر    یادگاری که در این گنبد دوار بماند....کلمه ای نیست

کلمه ها به مهمانی دستهای تو رفته اند

و من

بی کلمه ماندم

برای گفتن از تو

و تو نکردی یاریم 

برای یافتن من...

کلمه ها وقتی در حزن قصور از گفتن از تو

می رقصیدند

من در پی یک حادثه می گشتم

وتو یاریم نکردی

برای یافتن.

حال

ای حا دثه

شتاب کن دستی در راه است

که می خواهد

دستانم را بگیرد .

دلی در راه است

که می خواهد دلم را بدزدد

نگاهی در راه است

که می خواهد چشمهایم را به تماشا بنشیند.

شتاب کن

یاریم کن! !

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/20:: 1:38 صبح     |     () نظر

دیگه تکرار عقاقی واسه من یه جور خیاله/

مثه این ابر زمستون خورشیدم رو به زواله/

دیگه سبزی /دیگه گلها دیگه بلبل/دیگه گرما/

به گمونم نمیاد/

اینه که حتی خیال یه گل سرخ واسه تو/

واسه من/دور و محاله/ققنوس

27/5/82

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/20:: 1:37 صبح     |     () نظر

او نیز چون من بود .

/متهم به عشق پرواز/

/آنگاهی که ابلهان خرمگسان را بجای کبوتر ها می پروراندند/

متهم به دوست داشتن بود0/

 اتهام کمی نبود.اونیز چون من بود/

به زندگی محکوم شدم/

خدایم بیا مرزد/

آخرگناه کمی نیست.عشق.پرواز.دوست داشتن.

خدایش بیامرزد/

اونیز چون من بود/

ومن خود خوداو بودم..

ای کاش ققنوس..

/10/7/1380/ققنوس

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سیدمحمدعلی میرآقازاده حسینی 85/2/20:: 1:28 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >